دیوار نوشته جالب دبیرستان دخترانه در کرج!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 دیوار نوشته جالب دبیرستان دخترانه در کرج!

 

d6b565d6139f7adcf0224aa0b46636bc عکس: دیوار نوشته دبیرستان دخترانه در کرج! (دیدنی)



داستان مفصل سوء استفاده ی جنسی یک زن 31 ساله ی چینی از یک پسر 13 ساله !
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 ** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** * *なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **やなたきたなよいさは早見たかあ** **やバカにかわ** **鼻高なわ谷中あだ名はさな** ** たかなあかさやなやまなたあかさ** **なや帆な肉違耶なだや羅やわマヤ** **なた** **名棚や探したい以下対する** ** 目指し回友人目指し差が愛する** **なたさるかなだ羅山な滝さやかあ** **なやマヌらは坂花やまあ傘話間に** **魚玉らはがやわまぁら花や** ** なたまやかあさらやわはさたなは** **

 

واقعاً خجالت نکشید زنیکه‌ی احمق!!!!!!؟؟؟؟
من که اعصابم به هم ریخت
ضمناً از بانوانی که مطلبو خوندن بخاطر استفاده از کلماته  داخل داستان
واقعاً عذر ميخوام



عكاساني كه با خلوص نيت شكار شدند....
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



اشياء و لوازم گمشده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 



آخه چي بگيم؟
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 تو پیام بازرگانی نشون میده پیره زنه تنها و خسته نشسته،
بعد نوه‌ش بهش اس‌ام‌اس میده، از تنهایی در میاد و خوشحال و خندون میشه.
بعد میگه: هیچ کس تنها نیست. "همراه اول"

پشت سرش تبلیغ نشون میده یارو تولدشه، همه بهش اس‌ام‌اس میدن،
ولی داره از تنهایی می‌پکه! بعد میگه: پیامک‌ها جای خالی شما را پر نمی‌کنند.
"وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی"
آخه چی بگیم؟



بیرون کشیدن پیکان با کمک مردم
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 حادثه واژگونی خودروی پیکان به دره، در مسیر منتهی به آبشار “سوله دوکل” در شهرستان ارومیه، تلفات جانی نداشت و خودرو با همیاری مردم از دره بیرون آورده شد.

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

بیرون کشیدن پیکان از دره با زور بازو!

 

 

 




  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

مرغ ها بعد از گران شدنشان در سواحل آنتالیا رویت شدند :

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 
 
 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت



کارواش زنان در تبریز
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

  










































 




علی کریمی ستاره فوتبال و ماجرای پیراهن
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

پیغام علی کریمی برای فردوسی‌پور + عکس

جام نیوز: علی کریمی حرص می خورد. گاهی با صدای بلند زیر لب غرغر می کرد. او بعد از بازی حسابی شاکی شده بود. شکایتش بابت بازی یا بازوبند کاپیتانی نبود. اتفاقاً خیلی هم از بازی راضی بود.

فقط 16 دقیقه بازی کرد و یک پاس گل داد و تیم هم برد. بهتر از این نیم شد. آن قدر هم بازی نکرد که در آن گرما انرژی خودش را از دست بدهد. کسی جرأت نمی کرد از او بپرسد چرا ناراحت است، ولی همه چیز از لابه لای صحبت هایش معلوم بود. مثل اینکه پسرک توپ جمع کن کتک خورده بود. شاید هم کریمی یاد دخترک کبریت فروش افتاده بود که همبازیانش می گفتند، چیزی نمانده بود جادوگر زیر گریه بزند.

ماجرا از آنجا شروع شد که علی کریمی بلند شد تا برای ورود به بازی گرم کند. موقع ورود پسر به او گفته بود که پیراهنش را می خواهد؛ با همان صراحت و صداقتی که از بچه های جنوب سراغ داریم. کریمی وعده آخر بازی را می دهد.


پسرک شاید فکر کرد، کریمی او را از سر باز می کند. بازی که تمام شد، پسر توپ جمع کن صندلی پلاستیکی خود را برداشت و برای خروج از زمین از سمتی رفت که کریمی می رفت. جادوگر از پشت سر صدایی می شوند، بر می گردد، پسر را می بیند، در میان ناباوری او دست را زیر لباس می اندازد، آن را از تن بیرون می آورد و همانجا تقدیم او می کند. کمی آن طرف تر قاسم عبد الصمدی مسئول تدارکات پرسپولیس حرص می خورد. «باز هم این علی آقا پیراهنش را هدیه کرد.»

آقا قاسم بین بچه ها معروف است که به راحتی پیراهن به کسی نمی دهد، اما اخلاق کریمی دست او آمده است.

کریمی خوشحال از پیروزی پرسپولیس، پاس گلی که داد و شادی پسرک، به سمت رختکن می رود، اما آن طور که خبرگزاری ها نوشته بودند لحظاتی بعد او و جلال حسینی در کمال تعجب می بینند پسر توپ جمع کن وقتی از زمین خارج می شد، توسط چند نفر محاصره می شود آن ها روی سرش می ریزند تا پیراهن را بگیرند! یک زمانی بچه ها تحت حمایت بزرگترها بودند، اما آن ها که پسرک را دوره کرده اند، پیراهن کریمی را می خواستند.

مثل اینکه آن پیراهن را هم به تن کرده بود.

پیراهنی که تا زانویش پایین می آمد فرقی نمی کند پیراهن را از دستش بیرون آوردند یا از تنش، مسئله این بود که در زمین فوتبال همه دیدند جامعه ما کدام سمت می رود. این که در محیط ورزش چنین اتفاقی روی دهد، فاجعه بار تر است. در همان شلوغی های بعد از بازی بود که کریمی از طریق یکی از دوستانش پیغامی را به عادل فردوسی پور رساند.

گویا تقاضای کریمی این بود که برنامه نود این موضوع را پیگیری کرده و به آن بپردازد. در همین ارتباط همچنین شنیده می شود؛ با عکاسی که تصاویر حادثه را ثبت کرده بود هم برخورد می شود تا حافظه دوربین را تحویل بدهد.

حالا باید دید، آیا این ماجرا بدون پیگیری های لازم سر هم بندی خواهد شد یا به طور جدی به آن خواهند پرداخت؟ این که یک کودک خردسال در محیط ورزشگاه امنیت نداشته باشد، قابل اغماض نیست. ضمن آن که چنین صحنه هایی روح جامعه را آزرده می کند. شاید هم سر آخر علی کریمی را مقصر بشناسند، به هر حال در فوتبالی که ما داریم، دیگر هیچ اتفاقی عجیب نیست.

دیروز از آبادان خبر رسید که پیراهن پیدا شده، از هیأت فوتبال آبادان زنگ زدند و خبر دادند کسی که پیراهن را برداشته شناسایی شده و پیراهن به پسرک داده می شود. خوب توپ جمع کن می گوید که می داند چه کسی پیراهن را برداشته.

دیروز کسی که پیراهن را برداشته بود با آن سر تمرین نفت رفت. پیراهن را از او گرفتند و دادند به پسربچه. این هم پایان خوش داستان.



به دیگران نخندیم
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 بیاندیش … نخند


به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!


به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!


به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!


به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!


…به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس ،
به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،
به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلاممی گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی

….نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!
آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بارمی برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جار می زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،……

خیلی ساده....